سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بیمه البرز ظفراباد

بیو گرافی مکتب نور علی الهی

ابتدا سیر تکامل!رهبران این خاندان از فرقه اهل حق!: 


 

موسس و مبدع این خاندان فتح الله جیحون آبادی و نور علی الهی ملقب به استاد الهی می باشد.


 

نور علی الهی (استاد الهی) در سال 1353 شمسى در سن 79 سالگى در تهران مرد و در شهر هشتگرد مدفون گردید. خواهر نور علی الهی به خلافت!رسید و عهده دار مقام! نور علی الهی گردید.او را شیخ جانی می خواندند.او پیر زن نابینائی بود که حتی جلوی صورت خود را هم نمی دید بعدا عده ای جاهل او را به عنوان دیده دار انتخاب کردند که مثلا دست آنها را بگیرد و به مراحل تکامل برساند!!


 

اما آنچه در این دوران یعنی دوران ریاست این پیرزن نابینا رخ داد نشان داد که دستهای از پشت پرده این فرد را هدایت می کنند و در واقع افرادی هستند که در پشت پرده رهبری این خاندان را بر عهده دارند.نتیجه تحقیقات من بدین جا رسید که بهرام الهی بعد از پدر (نور علی الهی) برای اینکه بتواند کارهای خود را به راحتی ادامه دهد اسم خواهر نور علی الهی را یعنی عمه خودش را به عنوان رهبر اعلام کرده و در پشت صحنه خود این جریان را هدایت می کرد.


 

اما چه چیزی باعث شد که من برایم سوال ایجاد شود/که افرادی در پشت پرده این پیرزن را هدایت کرده اند؟


 

قضیه از این قرار بود که من وقتی با یک هشتگردی صحبت می کردم ایشان به من گفت که در زمان رهبری و دیده داری این پیرزن درگیری های خونینی روی داد که همه اینها طرح ریزی شده از سوی همین فرد (شیخ جانی) بود.اما بعدا به فکر فرو رفتم که این پیرزن که به گفته شاهدان عینی حتی یک کلمه هم به زور صحبت میکرد و سواد هم نداشت چطور می تواند چنین برنامه حساب شده ای را طرح ریزی کند؟پس شیخ جانی که چشم نداشت قوه تکلم او مشکل داشت و سوادی هم نداشت و در یک روستا بزرگ شده بود به نظر بعید می آید که بتواند همچنین برنامه دقیقی را برای درگیری در یک بخش یا شهر به مرحله عمل درآورد.از اینجا بود که من ذهنم بدین جا رسید که ممکن است افرادی پشت قضیه بوده اند تا اینجا رسیدم: نوع فعالیتهای مخفیانه ای که در زمان این پیرزن انجام شده دقیقا الان دکتر بهرام الهی همان برنامه ها را اجراء می کند.عزیزان این قصه سر دراز دارد و شاید جا داشته باشد که کتابی درهمین زمینه نوشته شود.


 

ـ بعد از مرگ شیخ جانی که گفتیم به ظاهر رهبر این خاندان یعنی خاندان استاد الهی به شمار می رفت این خاندان توسط دکتر بهرام الهی اداره می شده که هم اکنون او در خارج از ایران به سر می برد.او مدتی استاد دانشگاه تهران بوده است.دکترای خود را از کشور فرانسه گرفته است و الان هم در خارج از جیره خواران اروپائی به حساب می آید.او روابط بسیار گرم و صمیمی با یکی از سیاسیون فرانسه دارد که شانس برد انتخاباتی وی هم بسیار بالاست به همین خاطر چند وقت پیش هم خبری منتشر شد که حاوی این مطلب بود که مقامات فرانسوی نسبت به بنیاد استاد الهی سوء ظن پیدا کرده اند و این خبر به خاطر ارتباط دکتر بهرام الهی با مقامات سیاسی جناح مخالف دولت کنونی بوده است.


 

او هم اکنون مدیریت اجرائی کارهای فرقه را در دست همسر خود گذاشته و تقریبا کارهای فرقه به دست او می چرخد.

همسر او شخصی بی حجاب و لاابالی و قرطی و..........است که در مجالس مهمانی کذائی به عنوان افریته شرکت می کند.این خانم با این وضعیت می خواهد مدیریت کند فرقه ای را که ادعایش این است که مردم را به خدا می رساند!عجبا!خیلی جالب است عده ای با این وضعیت اصلا نباید دم از خدا بزنند و اگر یکبار خواستند اسم خدا را بیاورند باید در خفاء اینکاررا انجام دهند اما صفحه روزگار برگشته و هم اکنون داعیه رساندن خلایق به خدا را هم دارند!داعیه رساندن از مرحله شریعت را به طریقت دارند!کتاب چاپ می کنند به نام راه کمال/اما خودشان هنوز در منجلاب اعمال و رفتار و......خود گیر کرده اند.دکتر بهرام الهی!دکتر بهرام!استاد الهی!اگر خودتان اهل خدا نیستید مشکلی نیست در این جهان کسان زیادی مانند شما وجود دارند اما شما را به آنچه که به او اعتقاد دارید قسم می دهم که به وسیله نام خدا مردم را از خدا دور نکنید.اگر یکی در این دنیا توسط شما از خدا دور شود که چنین افرادی زیادند در قیامتی که شاید اعتقادی هم به ان ندارید عذاب دردناکی در انتظار شماست.دیگر خود دانید از من گفتن بود و از شما جراتی برای برگشت از این همه انحراف..............


 

 

آیا صوفیان علی الهی هستند؟
برخی مردم وقتی ازآنها درمورد صوفیان می پرسید میگویند آنها علی الهی هستند.فرقه های صوفیه علی الهی نیستند اما برخی ازرگه های این اعتقاد را دارند.نمونه آن شعارشان است

هو 121چیست؟

نام مبارک علی به ابجد110 میشود وحروف ی و الف نیز 11میشود که ازجمع آن 121 بدست می آید وهو 121 به معنی هو یا علی است.اگر کسی واقعا به این جمله با ملزومات آن معتقد باشد مشرک است.چون اعتقاد مسلمین هو الله است.

البته برخی فرقه ها نیز هو 110 شعارشان است که می شود هو علی.

اما بسیاری ازجوانان صوفی واقعا نمیدانند این چه معنا وثمره ای دارد اگر نه آنرا ترک می کردند.ورهبران آنها برای اینکه مردم به آنها بخاطر این اعتقاد انحرافی اشکال نکنند از شعار هو یا علی به هو 121تغییر موضع دادند.

شعار گنابادیها هو121 وبسیاری ازنعمت اللهی ها هو 110 است.

امیدوارم بدون تعصب این کار ناپسند را ترک کنند واول نوشته هایشان بنا بر نظر قران وسنت پیامبر بسم الله بیاورند

یکی از اصلی ترین و بزرگترین خیانتهای نورعلی الهی به اهل حق و حتی پدرش و خاندان شاه حیاس فاش سازی سر مگو است.


 

نورعلی و مریدان


 

چنانکه اهل حق بر این عقیده اند علی سلام الله علیه از رسول الله خواسته است این سر مگو را بر کسی فاش نکند.(شاهنامه حقیقت ص202-205)

امسال در نمایشگاه بین المللی کتاب تهران انتشارات مروی عهده دار یک روشنگری بود و در حدود 10 الی 20 عنوان کتاب در نقد صوفیه و مکتب نورعلی الهی و عرفانهای نوظهور و...... در غرفه خود عرضه نموده بود.

خدا را شکر کردم که کسانی هستند که علی رغم همه تهدیدها دست به چنین کارهائی می زنند و روشنگری می کنند.

لیست کتابهائی که در نقد فرقه صوفیه و مکتب نورعلی الهی و عرفانهای خرافی و نو ظهور امسال در نمایشگاه بود به عرض دوستان می رسانم:

 

1-در کوی صوفیان نوشته سید تقی واحدی صالح علیشاه نشر نخل دانش

2-سلوک در تاریکی نوشته استاد خلیفه مازندرانی(چاپ تمام شده) نشر مهتاب

3-استاد الهی در نگاهی به آثارالحق نوشته علی اکبر زمانی نشر راه نیکان مرکز پخش انتشارات مروی

4-فرقه صوفیان نوشته سید محمد محدث نشر راه نیکان مرکز پخش انتشارات مروی

5-آفتاب و سایه ها نوشته دکتر فعالی نشر نجم الهدی

6-دیدی که راز پنهان نوشته مهدی عمادی نشر مهتاب

7-رهبران ظلالت نوشته ع.مستوفیان ناشر مولف

8-شبهای قونیه نوشته علیرضا طباطبائی نشر علم

9-نردبان عالم بالا نشر مهتاب نوشته عباس غفاری

10-سلسله های صوفیه ایران نوشته مدرسی چهاردهی انتشارات علمی و فرهنگی

11-دریچه نامرئی به عالم غیب نوشته م.مرعشی نشر مهتاب

12-گنابادیه نوشته علی حسن بیگی انتشارات سبط النبی

13-جلوه حق نوشته ایت الله مکارم ناشر مدرسه امام علی

14-مناظرات و مکاتبات نوشته محمد مردانی ناشر مولف

15-معروف کرخی ناموس تصوف نوشته مهدی عمادی نشر راه نیکان مرکز پخش انتشارات مروی

16-خرقه مستوجب آتش نوشته فقیه ایمانی نشر راه نیکان مرکز پخش انتشارات مروی

17-رویشگاه تصوف فقیه ایمانی نشر راه نیکان مرکز پخش انتشارات مروی

18-آسیب شناسی عرفان نوشته عبدالرضا بارفروش نشر نیکان مرکز پخش انتشارات مروی

19- خرقه صوفیان نوشته ع.بهشهری نشر راه نیکان مرکز پخش انتشارات مروی

20-فرقه اویسیه نشر راه نیکان نمرکز پخش انتشارات مروی نوشته ع.طباطبائی

21-راز گشا قزوینی نشر راه نیکان مرکز پخش انتشارات مروی نوشته کیوان قزوینی

22-سرچشمه های تصوف نوشته جعفر توانا نشر راه نیکان مرکز پخش انتشارات مروی

23-نگرشی بر تصوف نوشته شهاب الدین کاکوئی نشر راه نیکان مرکز پخش انتشارات مروی

24-در خانقاه بیدخت چه می گذرد نوشته محمد مدنی ناشر مولف

25-مشرق معنوی نوشته محمد رضا روستا نشر علم

26-چرا از بهائیت برگشتم نوشته مسیح الله رحمانی نشر راه نیکان مرکز پخش انتشارات مروی

27-خاطرات انحطاط و سقوط نوشته ع.امیر مستوفیان نشر علم

28-شیطان پرستان و فرقی از اهل حق نوشته محمد مردانی نشر سپهر

29-سیری در مرام علی اللهیان نوشته محمد مردانی نشر سپهر

چرا اهل حق سبیل مى گذارند؟

اهل حق روزه گرفتن، قلیان کشیدن و کوتاه کردن و تراشیدن سبیل را حرام مى دانند. چنان که اعلى دین در تذکرة اعلى گفته است: «صاحبکار فرمود: در دون(1) مرتضى على قرار چنین بوده هر کسى که ما را خواست سبیل نگیرد، ااز نان و آب روزه نباشد، اهل حقیقت قلیان نکشد; آن وقت قرار چنین بوده، چه بر طریقت چه بر حقیقت. ما اقرار دادیم در پیش محمد مصطفى، هر کس از این سه چیز بیرون باشد ما از او جدا باشیم. نشانه یارى همین است.»(2)م


 

در جاى دیگر نوشته است: «یارى بود خوف حق در دل نداشت; آن یار رسید به خارى(3) دید قلیان مى کشد; آن یار قلیان را از خار گرفت، پوکى زد و مویى از سبیل خودش به دندان برید، یک شب خواست به جمع پادشاه عالم بیاید اما خان آتش از داستان آگاه بود فرمود: خدا یار نام که یار بود از شرط بنیامین رفته او را به جمع راه ندهید. عرض کردند: اى شاه علت چیست؟ خان آتش افزود: حرام به دهن گذاشته، قرآن زیر پا انداخته و مویى از سبیل خود به دندان بریده است. مویى از سبیل برابر قرآن است. او را در آخرت ایمان نیست، اگر صد هزار بار قربانى کند فایده ندارد.»(4)م


 

دلایل دیگرى نیز براى سبیل گذاشتن اهل حق گفته شده است بدین شرح: 1ـ چون مردان اهل حق را در مساجد مورد سخریه قرار دادند على(علیه السلام) به آنان گفت: من به جاى شما نماز مى خوانم، شما به جاى نماز کردار (نیاز) کنید و شارب بگذارید تا همدیگر را بشناسید; 2ـ على(علیه السلام) هنگام غسل دادن بدن مطهر رسول خدا(صلى الله علیه وآله) آبى را که در گودى ناف پیغمبر جمع گردیده بود آشامید و به احترام حضرت محمد(صلى الله علیه وآله) دیگر مقراض به سبیل خود نبرد; 3ـ اگر فردى یک مو از سبیل چید یک گاو نیاز دهد تا از سر تقصیرش بگذرند ولى اگر شارب را چید حق دخول به جمع خانه را ندارد و پیر حقیقت نیاز وى را نمى پذیرد; 4ـ اهانت به سبیل به منزله تعرض به ناموس اهل حق مى باشد(5); 5ـ اهل حق سبیل مى گذارند تا بر هیبت آنان افزوده شود و بدین وسیله دیگران را مرعوب سازند.


 

البته از زمانی که اهل حق ها بلند گذاشتن سبیل را جزئی از مقدسات خود دانستنداز همان زمان هم قلیان و دود ودم راحرام کردند زیرا بلندی سبیل مانع از سیگار کشیدن انها شده بود زیرا تعداد سبیل سوختها بالا رفته بودوقتی دیدند دودو دم مانع سبیل بلند است دستور حرام بودن ان را دادند.


 

البته در دهه 70دکتربهرام الهی با اعلام این که پیروانش می توانند سبیلهای خود را کوتاه کنند سبب اختلاف و درگیری شدیدی ذر میان احل حقها شد که حتی در هشتگرد کرج چندین کشته بر جای گذاشت و عده ای هم از فرقه الهی جدا شده وبه فرقه خاموشی ومشعشعی که از مخالفین سرسخت مکتب نورعلی الهی هستند پیوستند.


 

حرف و حدیث از این فرقه زیاد است این بود خلاصه ای از داستان سبیل این مسلک خود ساخته……….


 

1- در دوره اى که خدا در لباس (جسد) حضرت على(علیه السلام)، ظاهر شده بود


 

2- مجموعه رسائل و اشعار اهل حق، و. ایوانف، ص 171


 

3- غیر اهل حق


 

4- مجموعه رسائل، همان، ص 143


 

5- خاکسار و اهل حق، نور الدین مدرسى چهاردهى، صص 172ـ171


 

مناطق زندگى فرقه اهل حق در ایران از این قرار است



الف ـ استان کرمانشاه


ش1ـ شهرستان کرمانشاه و روستاهاى گربان، روستاهاى منطقه عثمانوند و سان رستم، برخى از روستاهاى توابع ماهى دشت، و روستاهاى منطقه بیلوار به نامهاى: میان دربند، بالا دربند، پشت دربندو


ش2ـ اسلام آباد غرب و حومه آن مانند: سودان علیا و سفلى، چُنگُر حدود شصت الى هفتاد روستا از کل روستاهاى کوزران سنجابى که حدود 135 روستا مى باشد و 56% ساکنان خود کوزران پیرو مرام اهل حق مى باشند، احتمالا چهل هزار نفر از مردم اسلام آباد و حومه آن پیرو این مذهبند


ش3ـ کرند غرب و توابع آن از عمده ترین مراکز اهل حق است، علاوه بر شهر کرند ساکنان قریب به 120 روستاى تابع دهستان گهواره به جز چند روستا که پیرو مذهب شافعى مى باشند اهل حق هستند. از روستاهاى معروف منطقه کرند: حریر، سرمیل، سرخه لیزه، گهواره، بیامد، بروند، قلعه زنجیر، گردکان گور، گورا جوب و توت شامى را مى توان نام برد


جمعیت اهل حق در منطقه کرند به 150 هزار نفر تخمین زده مى شود. علاوه بر این روستاهاى بیونیش در حدود 15 روستا همگى اهل حق هستند که جزو کرند مى باشند


ش4ـ سر پل ذهاب: بیش از 20% سکنه این شهر پیرو مسلک اهل حق مى باشند و حداقل 23 روستا از حومه آن نیز همین مسلک را دارند. از روستاهاى معروف: پس پس، رشید عباس دول الیاس، جلالوند سفلى، بَلَوان و روستاهاى قَرَه بُلاغ و روستاهاى تابع دهستان بزمیر آباد را مى توان نام برد. روستاهاى حومه شهر در شعاع مساحت ده کیلومترى شهر قرار دارند ولى روستاهاى دهستان بزمیر آباد (پشت تنگ) بیش از چهل کیلومتر از شهر فاصله دارند


ش5ـ قصر شیرین: گر چه هنوز همه سکنه شهر و روستاهاى حومه قصر شیرین مورد تحقیق قرار نگرفته است ولى به نظر مى رسد بیش از ده درصد مردم آن بر مرام اهل حق مى باشند


ش6ـ صحنه و دینور: حدود سى الى چهل درصد مردم صحنه پیرو مذهب اهل حق هستند و بسیارى از روستاهاى حومه آن همین مرام را دارند. جمعیت اهل حق در بخش دینور نیز قابل توجه است. روستاهایى از کنگاور و اسد آباد نیز تحت پوشش اهل حق منطقه صحنه و دینور مى باشند



ب ـ استان لرستان



در قسمتهایى از نواحى تابعه استان لرستان نیز فرقه اهل حق به طور پراکنده سکونت دارند. از جمله این مناطق که عموماً روستایى هستند بلوران واقع در جاده اسلام آباد غرب، پل دختر و نیز حومه گراب و روستاهایى از توابع نورآباد،قسمت هایى از بوالوفا و بخشى از طایفه ذوالنور اهل حق بوده اند، گرچه در این منطقه تحول چشمگیرى صورت گرفته و با گرایشات روز افزونى که به سمت انجام فرایض دینى دیده مى شود این فرقه پایگاه فرهنگى و اجتماعى مناسبى ندارد.



ج ـ آذربایجان شرقى



در بخش ایلخچى از قصبات معروف تبریز عده اى از طرفداران «اهل حق» سکونت دارند


طبق تحقیقات به عمل آمده اهل حق هاى این ناحیه معروف به گورانى هستند که به نظر مى رسد از منطقه گوران به مرکزیت گهواره (کرند غرب) در گذشته هاى دور به این سمت مهاجرت کرده باشند.



د ـ حوالى تهران و مازندران



در هشتگرد، رودهن، بومهن و خود تهران مراکزى وجود دارند که اهل حق ساکن اند. همچنین بخشى از مردم کلاردشت، کجور و روستاهاى پول و فیروز کلا از توابع کجور اهل حق مى باشند.



هـ ـ استان زنجان و همدان



در ناحیه اسد آباد همدان و قسمتهایى از توابع آوج و رزن حد فاصل همدان و زنجان کم و بیش اهل حق به صورت پراکنده سکونت دارند


مناطق زندگى اهل حق در خارج نیز بدین شرح است.



کردستان عراق



در حوالى کرکوک افرادى از این فرقه وجود داشته اند اگر چه با نامهاى دیگر و عناوین مختلف; علاوه بر فرقه اهل حق فرقه هاى دیگر نیز در این نواحى موجود بوده که ریشه در فرهنگ ایرانیان دارند.



ترکیه، آلبانى



در ترکیه فرقه هایى وجود دارند معروف به بگتاشى که علوى نیز نامیده مى شوند و در دوره اى نبض قدرت سیاسى ـ نظامى ترکیه را در دست داشته اند; فعلا عبادتگاه آنها تکیه نام دارد. اهل حق هاى ایران آنها را یکى از شاخه هاى اهل حق مى دانند.


در کشور اروپایى آلبانى نیز عمدتاً شیعیان آنجا تحت همین نام به بگتاشى معروف اند که شیعه اى از اهل حق مى باشند.



سوریه



در کشور سوریه جمعیت قابل توجهى وجود دارند که تحت عناوین علویین، نصیریه و على اللهى معروف بوده که عمدتاً در شمال و شمال غرب آنجا سکونت دارند که اخیراً گرایشاتى به سمت انجام فرایض دینى داشته اند.



افغانستان


در قسمتهاى شمال افغانستان و برخى مناطق دیگر این کشور جمعیت قابل توجهى تحت نام على اللهى و یا اسماعیلیه معروف اند. فعلا افراد این فرقه بیشتر تحت رهبرى سید منصور نادرى در شمال این کشور نفوذ دارند.


 

 


ارسال شده در توسط بهلول.ظفراباد