سر به درياي غمها فرو مي کنم
گوهر خويش را جستجو مي کنم
من اسير توام ني اسير عدو
من تو را جستجو کو به کو مي کنم
تا مگر بر مشامم رسد بوي تو
هر گلي را به ياد تو بو مي کنم
استخوانم شود آب از داغ تو
چون تماشاي آب و سبو مي کنم
صبر من آب چشم مرا سد کند
عقده ها را نهان در گلو مي کنم
تا دعايت کنم در نماز شبم
نيمه شب با سرشکم وضو مي کنم
هم کلامم تويي روز بر روي ني
با خيال تو شب گفتگو مي کنم
جان عالم تو هستي و دور از مني
مرگ خود را دگر آرزو مي کنم..........
تقديم به بهلول عزيز[گل][گل][گل]
منتظر حضور سبزتون هستم
هوووو مددي